آپولوژی

فرجام آپولوژی سقراط مرگ او بود
و این استعاره ایست از سرنوشت تلخ حقیقت...

خشت اول

يكشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۳۴ ق.ظ
تجربه نفس کشیدن در فضای وبلاگ نویسی را مدتی داشتم و سالیانی ست که آن تجربه را در کنج خزینه خاطراتم با احترام دفن کرده ام. نمی دانم چه شد که هوای نوشتن دوباره به سرم زد. شاید چون مدت هاست که کلمات در ذهنم وول می خورند و تقدیری ندارند جز گم شدن. یا اینکه چون انسان به قول ارسطو حیوان اجتماعی بالطبع است و نمی تواند تا ابد در غار سکوت خود روزگار بگذراند. یا چون بعضی زخم ها جز با نوشتن التیام نمی یابند. یا... هر چه هست دوباره به یاد روزگار خامی قلم به دست گرفته ام و این بار حتی اگر مخاطبی هم در کار نباشد، خودم، دلم و کلماتم هر سه تا انتها می مانیم تا ببینیم چه پیش آید...!
  • ۹۶/۰۶/۱۲
  • قاطیغوریاس خراسانی

نظرات  (۱)

احساسات که لبریز می‌شود چاره‌ای نیست جز نگاشتن.
نوشتن امر مقدسی است.. ورودتان مبارک
پاسخ:
تشکر از لطفتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی