آپولوژی

فرجام آپولوژی سقراط مرگ او بود
و این استعاره ایست از سرنوشت تلخ حقیقت...

سیاست، نعش خدا و روزهایی که سر بریده شد...

يكشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۶، ۰۴:۲۷ ق.ظ

زمانی بود که سیاست زندگی ما بود. چشم بر دهان پیشوا داشتیم و سر در راه فدا شدن. در رویاهایمان آن بهشت موعود زمینی را که سالیان ترسیم کرده بودند برایمان و آن "وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ" را به نظاره می نشستیم و حظ می بردیم که ما همان نسل وارثیم. همان نسلی که پیامبران برایش جان دادند و مصلحان برایش سر. اما دریغ...! ما قد کشیدیم و بزرگ شدیم. رویاها رنگ باخت و واقعیات سر برآورد. دیدیم که سیاست آن نبود که از علی برایمان می گفتند. آنها سر ما را شیره مالیده بودند. به ما نگفتند که علی و محمد رفته اند و ماکیاولی  و هابز آمده اند. نگفتند که خدا چند صباحی است که مرده و ما جایش را گرفته ایم. نگفتند که روزگار، دیگر حتی روزگار اسطوره و میت ها نیست. دیگر روزگار آسمان نیست. نگفتند و البته ما خود پی بردیم. وقتی برای اولین بار سیاست ما را بلعید! وقتی برای اولین بار نجاست را به چشم خود دیدیم. راستش را بخواهید اولش باورمان نمی شد. هنوز منگ بودیم که سیلی دوم برق بلاهت را از چشمانمان ربود. دانستیم که عمری در پی نخود سیاه مشت ها را گره کرده بودیم. سیاست جای بانک و نفت است. دروغ می گوید آن که از صداقت و راستی و پاکدامنی می گوید. "انسان گرگ انسان است". شهریاران دروغ می گویند. فریب می دهند. نیرنگ می زنند. چون اینجا معرکه سیاست است. در حجره نمورِ کنارِ مکاسبِ شیخ نیست. روی منبر اخلاق هم نیست. هر آنکس که در سیاست درس اخلاق می دهد، یا دروغ می گوید یا آنقدر خرفت و نادان است که  هنوز سیاست را در کتب مقدس می جوید.

 بانک ما را بالا برد. نفت ما را پایین آورد. آمریکا ما را هل داد. اروپا ما را کشید. سرم به سنگ خورد. شکست. پیشوا و دوستانش در گوشم گفتند "چیزی نیست! درست می شود! بایست و مبارزه کن! تا نور راهی نمانده!" او خندید. نیچه سری به تأسف تکان داد. باد نعش خدا را تکان داد. من گریه ام گرفت. برای روزهای از دست رفته. برای ساده لوحی آوان جوانی. هنوز هم سرم درد می کند. هنوز هم پیشوا می خندد. هنوز مشت های گره کرده جوانانی را می بینم که گذشته منند. دیگر نعش خدا تکان نمی خورد. حتی باد هم نمی آید...!

  • ۹۶/۰۶/۱۲
  • قاطیغوریاس خراسانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی